سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نازمن خداست

میرود اما نگاهش گرمای سابق ندارد
میرود و میگزاردم با فردائی گنگ
فردائی گنگ تر از هر روز و هر ساعت
عادتی سخت بدو دارم
تمام نفس هایم
تمام پلک زدن هایم
تمام اصوات درون حنجره ام
همه از قداست قدوم اوست
دوستش دارم اما افسوس دوستم نمی دارد
و به طریق پرستوهای مهاجر قصد کوچک کرده است
و می رود با تمام خاطره هایش
و میگزارید مرا در دنیائی پر از سوال
و من می مانم با دلی که سالهاست جوابی نگرفته است

نوشته شده در سه شنبه 86/9/27ساعت 2:12 عصر توسط ساجد بهشتی نظرات ( ) |


Design By : Pichak